زرتشتیان یا همفکران آنها یک تذکر را بارها از طریق گذاشتن پیام در اینجا یا از طریق ایمیل، با من در میان گذاشته اند. گاهی با نامی زرتشتی پیام می دهند و گاهی با نامی اسلامی. گاهی از سر دلسوزی، گاهی با تهدید، گاهی با خواهش و...
خواسته ی مشترک بسیاری از پیام ها چنین است:
«چرا از میان دین های گوناگون، به زرتشتی گیر دادی؟ زرتشتیان جمعیتی ندارند؟ کسی زرتشتی نشده که اینقدر نگرانی و... بهتر است به دین های دیگر مشغول شوی.»
به قسمتی از ایمیلی که دو سه روز پیش دریافت کردم، توجه کنید:
«...تا کنون چند جوان مسلمان را دیدید که به کیش زرتشت روی بیاورند؟ و اگر هم دیدید مگر چقدر بوده که اینقدر احساس خطر نموده اید و می ترسید؟ جمعیت زرتشتیان کشور سرجمع به سی هزار نفر نمی رسد. از طرفی خودتان گفتید بهترین کار برای اینکه مردم از زرتشتی ها زده شوند زرتشتی شدن آنهاست تا از نزدیک با انحرافاتشان آشنا شوند و دوباره به اسلام روی بیاورند. پس چرا از زرتشتی شدن دو سه نفر اینقدر ناراحت و مضطر شده اید و چرا با بهائی ها یا مسیحیت مبارزه نمی کنید؟ مسلمانان زیادی هم هستند که مسیحی و شیطان پرست شده اند...
اینگونه سلبی کار کردن چقدر فایده دارد و آیا بهتر نیست بجای اینکه زرتشت را نشانه بگیرید در معرفی صحیح اسلام گام بردارید؟»
این خواسته ی التماس گونه ی آنها حکایت از تأثیرگذار بودن این وبلاگ در عرصه ی اینترنت و بر جوانان دارد و الا معنا نداشت دست برداشتن از زرتشتی را مکرر از من بخواهند.
من به آنها می گویم: اگر اعتقادات شما پایه و اساس محکمی دارد و اگر استدلال و منطق استوار دارید، وارد بحث علمی شوید. این وبلاگ فضایی باز برای بحث دارد. می توانید حرف ها و استدلال های خود را مطرح کنید. هنوز یک بار نشده که پیام علمی بدون توهین را عمومی نکنم.
به فرض من دنبال نکنم مگر دیگران دست بر می دارند؟ امروزه فضایی پیش آمده که همه ی ادیان مورد انتقاد قرار می گیرند. کسانی در این عرصه سربلند خواهند بود که برای باور خود دلیل و برهان داشته باشند.